هر چند که اگر همه چیز قرار بود به وفق مراد تهیهکنندگان سینمایی پیش برود «اینک آخرالزمان» سالها قبل از اکران آن توسط جورجلوکاس در اوایل دهه1970 ساخته شده بود و برای فیلمبرداری آن نیازی به سفر به دیگر کشورها نبود چون لوکاس قصد داشت آن را در خود ویتنام فیلمبرداری کند؛ زمانی که هنوز درگیری بین سربازان آمریکایی و ویتنامیها در اوج بود.
ولی واضح بود هیچ مدیر استودیوی عاقلی برای این فیلم سرمایهگذاری نمیکند و معلوم نبود در انتهای فیلمبرداری چند تن از هنرپیشهها از مهلکه جان سالم به در میبردند. در عین حال دیدگاه فرانسیس فورد کاپولا از جنگ وسیعتر و هنریتر بود و همانطور که او در کنفرانس خبریاش در جشنواره بینالمللی فیلم کن گفت فیلم او درباره ویتنام نبود بلکه خود ویتنام بود.
ابتدا برنامه کار فیلمبرداری 14هفته در فیلیپین تعیین شده بود و در بهار سال 1976 آغاز میشد اما آب و هوا و بلایای طبیعی در کنار تدارکات ضعیف، همه علیه فیلم بودند و از همه بدتر اینکه کاپولا 2هفته پس از فیلمبرداری هارویکایتل هنرپیشه اصلیاش را اخراج کرد و مارتین شین را جایگزین کرد غافل از اینکه شین هم مشکلات شخصی خودش را داشت.
با سررسیدن شین فاجعه آغاز شد. کاپولا که با تغییر بازیگر، نظرات جدیدی در مورد فیلمنامه هم داشت به سرعت مشغول بازنویسی آن شد و پس از کایتل افراد دیگری اخراج شدند و برخی نیز بهدلیل بیماری شدید در بیمارستان بستری شدند.
پیش از فیلمبرداری برخی از سکانسها، ژنرال مارکوس رئیسجمهوری فیلیپین که هلیکوپترهایش را به تیم فیلمسازی اجاره داده بود بهدلیل درگیری با چریکهای جداییطلب ناچار شد آنها را پس بگیرد.
در کنار این شرایط داگکلیبورن که یکی از فرماندهان شناخته شده ارتش آمریکا در ویتنام برای مشاوره نظامی و نظارت بر صحنههای حضور نیروهای آمریکایی به سرصحنه آمده بود، اما او بیش از آنکه به فکر ایجاد تصویری واقعی از ویتنام باشد به میهمانیهای شبانه اهمیت میداد و کاپولا درگیر این مشکل بود که چند روز پس از حضور او در سر صحنه یک توفان عظیم تمامی لوکیشن را ویران کرد و تولید فیلم متوقف شد.
کاپولا به ناچار به سانفرانسیسکو بازگشت و باقی تیم هم به کارهای شخصیشان مشغول شدند. پس از یک ماه استراحت و برنامهریزی مجدد کاپولا بازهم به جنگل بازگشت ولی تعدادی از تیم فنی که تجربه بدی داشتند از همکاری با او سر باز زدند. مارتین شین از نخستین افرادی بود که با او در بازگشت به بحران همراه شد ولی به دوستانش گفته بود که مطمئن نیست از این سفر زنده بازگردد.
این زمانی بود که باید سکانسهای مربوط به ژنرال کورتز فیلمبرداری میشد؛ ژنرال سبز پوشی که دچار نوعی جنون شده بود و حالا نیروهای آمریکایی در پی شکارش بودند.
اما در اوایل فیلمبرداری از مقر ژنرال کورتز موضوع هولناکی فاش شد که تاثیر منفیای بر روند کار داشت. در یکی از روزها همسر مارتین شین به گریفردریکسون دستیار تهیهکننده گفت که از درون این معبد بوی بسیار بدی به مشام میرسد و اینجا باید تمیز شود چون ریسک بزرگی برای سلامت همسرش است و او به مارتین شین اجازه بازی در چنین محلی را نمیدهد. فردریکسون برای حل این مشکل به سراغ دین تاولاریس طراح تولید رفت و گفت که برخی از هنرپیشگان از شرایط صحنه شکایت دارند ولی تاولاریس که نسبت به این موضوع بیتفاوت بهنظر میرسید تاکید کرد که همه چیز تعمدی است و به فیلم فضای واقعی میدهد و با خنده گفت اگر هنرپیشهها راجع به جسدها چیزی شنیده بودند چه میشد !
شایعه وجود اجساد در معبد خیلی زود در بین تیم فنی و هنرپیشهها پیچید ولی فردریکسون آنها را بیاساس میدانست اما در روز بعد با تعدادی جسد مواجه شد که تاولاریس قصد داشت آنها را سروته از درختان آویزان کند تا فضایی رعب آورتر برای پایگاه ژنرال کورتز ایجاد کند.
فردریکسون خیلی زود برای رهاشدن از شر این اجساد با فردی تماس گرفت که آنها را برای کالبد شکافی به مدارس پزشکی منتقل کند اما کمی بعد از تحویل اجساد مشخص شد طرف دزد قبرهای قدیمی بوده و دستگیر شده است. با پیدا شدن سرو کله پلیس و توقیف گذرنامههای تمامی افراد کار برای 2 روز دیگر متوقف شد اما با روشن شدن اینکه تیم حاضر نقشی در قتل این افراد نداشته است همه چیز تمام شد اما در نهایت فردریکسون برای سکانس ابتدایی پایگاه کورتز ناچار شد از تعدادی بدلکار به جای اجساد آویزان شده از درختان استفاده کند.
با رسیدن براندو برای فیلمبرداری صحنههای مربوط به او، همه شوکه شدند. او بیش از حد چاق شده بود و وزنش شاید به 150کیلو میرسید. کاپولا واقعا نمیدانست چه باید کند. کورتز در فیلمنامه او جنگجویی لاغر و فعال بود و مهمتر از همه یونیفورم سبزی که به سایز براندو باشد موجود نبود!
براندو در نقطه مقابل کاپولا قرار داشت. او در کمال آرامش به هیچچیزی اهمیت نمیداد و نه تنها خودش را برای این نقش آماده نکرده بود بلکه هیچکدام از دیالوگهایش را حتی یک بار نخوانده بود.
به گفته دنیس هاپر،کاپولا ناچار بود همه چیز را از ابتدا برای او توضیح دهد و تولید فیلم برای یک هفته متوقف شد تا کاپولا فیلمنامه را با صدای بلند برای براندویی که حاضر نبود حتی متن فیلمنامه را در دست بگیرد، بخواند. در مدت این یک هفته حدود 900نفر بازیگر و عوامل فیلم تنها منتظر مهیا شدن براندو بودند.
یک روز براندو در اقدامی ناگهانی سر خود را تراشید و به این باور رسید که همه صحنههایش را به شکل بداهه بازی کند و فارغ از فیلمنامه کاپولا هر چه را که سر صحنه میگوید فیلمبرداری کند. براندو همچنین ترجیح داد که لباس مشکی به تن کند و در عمده زمان فیلمبرداری در سایه باشد و کاپولا موافقت کرد که شکمگنده او کمتر در کادر فیلم باشد.
اما درگیریهای قدیمی براندو و هاپر در اینجا مشکلساز شد و هیچکدام از آنها نمیخواستند همزمان در سر صحنه باشند و به ناچار صحنهها در شبهای مجزا فیلمبرداری شد.
فردریسکون درباره هاپر و نقش او - روزنامه نگار پریشان احوال - میگوید: او در مقابل دوربین و پشت آن رفتار مشابهی را داشت ولی همه او را بهدلیل همین آشفتگیاش دوست داشتند. این روزها هاپر بسیار جدی شده و با آن روزها فاصله گرفته ولی در سرصحنه فیلم کمتر کسی بود که بخواهد نزدیک او بایستد چون او هفته به هفته هم به حمام نمیرفت.
فاجعه ادامه داشت و مارتینشین دچار حمله قلبی شد و کاپولا بیش از هر کسی خودش را برای این قضیه شماتت میکرد و همین موضوع سبب عارضه قلبی برای خود او شد. هاپر بعدها در مورد این روزها گفت: منابع مالی ما محدود شده بود و همه داشتیم مجنون میشدیم. حالا همه تصور میکردیم که درگیر جنگ شدهایم و برای تامین هزینهها به همه رو میانداختیم.
شرایط مالی بیش از همه کاپولا را مغموم کرد چون بخشی از بودجه از دست رفته بهخود او تعلق داشت و اگر فیلم تکمیل نمیشد او میلیونها دلار ضرر کرده بود. او حتی چند سال بعد اعتراف کرد شرایط عصبی او به قدری در این دوران بد بود که 3 بار قصد داشت دست بهخودکشی بزند.
با تمامی اینها فیلم در سال1979 اکران شد و امروز یکی از شاهکارهای بزرگ تاریخ سینما است. سالها بعد که هیکن پولر قصد داشت تا مستندی درباره این فیلم بسازد همه به جز براندو از اینکه خاطراتشان درباره فیلم را مرور کنند خوشحال بودند. زمانی که هیکن لوپر به سراغ براندو رفته بود تا نظرش را در مورد فیلم بداندو مصاحبهای با او داشته باشد براند و از او پرسیده بود چرا کسی فیلم میسازد که هنوز 2میلیون دلار به او بدهکار است و بعد تاکید کرده بود تا زمانی که کاپولا بدهیاش را پرداخت نکرده برای مصاحبه در مورد این فیلم به او مراجعه نکنند و به این ترتیب هیکن لوپر هرگز با براندو مصاحبه نکرد.
تایمز-22 جولای